-
از دی تا دی
چهارشنبه 25 دی 1387 00:58
چقدر خوبه که آینده رو نمیشه دید!! سال قبل یادته؟ ۲۴ دی ۸۶! امیدوار بودیم که امسال همچین شبی چطوری باشه! و چطوری شد! وجودت رو می خواستم اما حتی صدات رو هم از دست دادم! امشب تنهام تنهاترین موجودی که میتونی تصورش رو بکنی پیچیده در شولای اشک شکایت نمیکنم خودم خواستم زشت ترین تولدم رو چه خوب که هیچ دوستی تبریک نگفت زشت...
-
سحر هم رفت...
شنبه 14 دی 1387 17:44
روزه سکوتم رو چه غمگینانه میشکنم سحر هم رفت.... شب یلدا... تصادف اتومبیل... فقط یک کشته...سحر رومی...25 سالش نشده بود هنوز... من الان فهمیدم... البته نمیدونم چرا اما حس می کنم جای دوری نرفته. همین نزدیکیهاست!! داره زندگی رو یه جور دیگه تجربه میکنه. برات فقط دلتنگم سحر جان. همین خانه جدید مبارک اینم آخرین شعرش در...
-
درد نوشتن!
چهارشنبه 20 آذر 1387 16:26
نوشتن مثل به دنیا آوردنه. رهایی از بار زنده و جانداری که در درونت سنگینی میکنه. نوشتن یک جور زنده زاییه. تبدیل جنین به کودک و بعد شاهد رشد و به بار نشستنش بودن. نوشتن برای زائو یک نیازه. نیازی که اگر براورده نشه هم فرد رو میکشه هم کلام رو. گاهی وقتها وجود بار سنگینی رو در درون خودمون حس میکنیم. تلاش میکنیم برای به...
-
روح، انسان، حیوان
جمعه 1 آذر 1387 13:07
هر کدوممون در درونمون یک نیمه پنهان داریم. قسمت تاریک درونمون که مدتهای مدید، شاید برای خیلی ها برای تمام عمر حتی! در انزوا و ظلمت میمونه و یک روز٬ یک ساعت٬ یک لحظه خاص ناگهان با تمام قدرتش نمود پیدا میکنه و اون روز با تعجب یه نگاهی به خودمون می اندازیم و میفهمیم خودشناسی سرابی یه که هیچ وقت بهش نمیرسیم. میفهمیم که در...
-
ابلهانه بودن بهترین راه پنهان شدنه!!
شنبه 25 آبان 1387 01:52
دلم به حال اینجا میسوزه!! انگار خاک مرده پاشیدن روش دوستان من هنوز زنده اممممممم!! و به هیچ وجه قصد رها کردن اینجا رو ندارم!! برمیگردم. منتظر تموم شدن این طوفانی که شروع شده نیستم برای برگشتنم! فقط منتظرم که کمی به وزیدنش عادت کنم و بتونم در برابرش تاب بیارم!! آره دارم رمز میگم!! بعد این همینه. چه بخوایید چه...
-
نمایشگاه کتاب یا آوردگاه معنوی!!!
دوشنبه 22 مهر 1387 01:23
نمایشگاه بین المللی کتاب امسال تبریز در مصلی سابق شهر برگزار می شود!!! جای تعجبی نیست. به هر حال مگر می شود از پایتخت عقب ماند در ضمن نمایشگاه دستاوردهای نیروی انتظامی مهمتر است یا نمایشگاه بین المللی کتاب؟ به هر حال فقط سالنهای مجهز نمایشگاه بین المللی تبریز می تواند جوابگوی خیل عظیم بازدیدکنندگانی باشد که برای دیدن...
-
هایکوگونه!
چهارشنبه 17 مهر 1387 11:31
شیشه الکل خفته است گویا بره سفید نزاده از دیروز ظهر همش ذهنم رو درگیر کرده بود این تصویر کذایی. نوشتم تا شاید ولم کنه
-
مرز
دوشنبه 15 مهر 1387 23:44
فکر می کردم که بعضی کارها آخرین حد دیوونگیه اشتباه می کردم دیوونگی حد نداره!!
-
سفسطه
چهارشنبه 10 مهر 1387 21:22
وقتی کار خوبی میکنی و به همه میگی خودپسندی وقتی کار خوبی می کنی و به کسی نمیگی در عوض کاری می کنی تا دیگران به نحوی متوجه نیکوکاریت بشند٬ خودپسندتری! وقتی کار خوبی می کنی و به کسی نمیگی و کاری هم نمیکنی تا کسی بفهمه و بعد از شدت رازنگهداری و عدم سپاسگذاری شبها خوابت نمیبره خودپسندترتری!! وقتی کار خوبی می کنی و به کسی...
-
پریود روحی
دوشنبه 8 مهر 1387 20:04
به آرامش احتیاج دارم و به ایمان که برای اولین بار در زندگیم جاش خیلی خالیه به چیزی برای دست انداختن بهش احتیاج دارم. چیزی بزرگتر، قویتر و نیرومندتر تا چنگ بندازم بهش و رهاش نکنم. تا رهام نکنه. به خداوند احتیاج دارم حتی اگه خیالی باشه به خداوند احتیاج دارم حتی اگه دروغ باشه کشتم و دفن نکردم ویران کردم و نساختم و حالا...
-
دانای کل
پنجشنبه 4 مهر 1387 23:41
بعد از یه مدت طولانی وقتی برمیگردی تا دوباره بنویسی و ذهنت پر از هزاران حرف و ایده و ماجراست تا می خوای شروع کنی در کمال تعجب میبینی که اونقدر پری که مجالی برای نوشتنشون نیست. تصمیم نداشتم که برگردم! اتفاقهای بدی افتاد توی این مدت. شاید یه روزی گوشه هاییش رو نوشتم. شاید... اما فعلا اهمیتی نداره. دیگه هیچی زیاد اهمیت...
-
معامله یا رابطه؟
جمعه 15 شهریور 1387 23:19
رابطه ای که فرهنگ لغاتش رو از معاملات بازار به عاریت گرفته باشه٬ اسمش چی میشه؟ رابطه ای که یک طرف همیشه دهنده است و طرف دیگه همیشه گیرنده و کننده داد و ستد در هر معامله ای یکی سود میکنه و یکی ضرر میبینه. این قانون و طبیعت بازاره اما این معامله نیست هر دو طرف قضیه در عین حال هم فاعلند و هم مفعول هم دهنده و هم دریافت...
-
روزی که آراز به دریا پیوست
شنبه 9 شهریور 1387 11:21
چه قدر احساس گناه می کردم وقتی بابا با اون پیکان آبی مدل ۵۴ جلو مدرسه پیاده ام می کرد. آخه صمد گفته بود کتابهای من رو اون بچه هایی که با ماشین باباهاشون میرن مدرسه نباید بخونن. ولی مگه میشد! من اولدوز رو می پرستیدم و دزدکی عاشق یاشار بودم. شبهای چله بهترین لباسهای گلناز و گلنار رو تنشون می کردم تا توی مهمونی عروسکها...
-
مناسبتهای جهانی!!!
پنجشنبه 31 مرداد 1387 15:19
روز جهانی مسجد مبارک به نظرتون چه اتفاقی می تونه افتاده باشه که امروز شده روز جهانی مسجد؟!!
-
من اگه جای تو بودم
جمعه 25 مرداد 1387 15:57
(مسخره ام نکنید!! شعرشو خیلی دوست دارم) خوب آخرش چی میشه با اینکه همه جا بودم و همه وجودمو قلبمو عمرمو جونمو واسه تو دادم می خوای بیای بگی که باشم و نباشم طنین صدای دلنشین تو همش با منه و تا ابد نمیره از یادم یه وقت فکر نکنی چون دل تو همه جا با منه٬ به عشق من میزنه٬ پس دیگه حتی اگه تو نباشی پیشمی نمیدونی که چقدر تشنه...
-
مرگ سپید
سهشنبه 22 مرداد 1387 12:08
دوست دارم در کوهستان بمیرم. ترجیحا جایی در تبت. وسط زمستون. یه روز سرد و یخ زده آفتابی. اما از اونجایی که سقوط در چنین روزی خیلی غیر محتمله یه عصر برفی رو ترجیح میدم. زمانی که سایه و واقعیت با هم قاطی میشه. برفی که کولاک میکنه. شلاق باد روی صورتم. پاشیدن برف توی نگاهم. فرو رفتن تا زانو توی برف نرم و تازه باریده. به...
-
خوشبختی
چهارشنبه 16 مرداد 1387 16:24
خوشبختی برای من هنوز به معنای آزادیه به معنی مزه مزه کردن این حس نیرومند که آزادی زندگیت رو هر وقت که اراده کردی تغییر بدی حتی اگه هیچ وقت این اراده رو نکنی ! خوشبختی برای من هنوز به معنای عدم وابستگیه خوشبختی هنوز برای من بیرونیه خودخواهی دروازه های درونم رو به روم بسته ترس از گرفتار شدن تو یکنواختی تعهد رو برام...
-
نورعلی!!
چهارشنبه 9 مرداد 1387 23:21
پسرک قره کلیسایی هیچ فکر میکردی که روزی تصویرت جهانی بشه؟!!!!
-
سرسام
یکشنبه 6 مرداد 1387 20:09
اول مرداد ۸۷ حسش الان دیگه گذشته... این غم نیست. یه جور حس دلتنگیه. یه جور خفقان. حیرت نیست. اتفاقی نیفتاده تا به حیرت بیفتی. زندگی سیر طبیعی خودش رو طی میکنه. این شاید خودخواهیه. نهایت خودخواهی که اینطور خودش رو نشون میده. تصور همیشگی بودن. بودن. چه به صورت حضور فیزیکی و چه به صورت یه خاطره دائمی. وفاداری به یه خاطره...
-
من
دوشنبه 31 تیر 1387 22:56
خیلی خودخواهم
-
۲۰ تیر ۱۳۸۷
پنجشنبه 20 تیر 1387 20:00
به یاد گلهای سرخی که در ۲۰ تیر ۷۸ در دانشگاه تبریز پرپر شدند قیزیل گولو قوپاتیلار آی اللر فریادیم یتیشسین سونرا گلن نسیللر گوزل فریدونوم بولاشدی قانا ماتم سوروتولر آذربایجانا (ترجمه هرچند دست و پا شکسته) گل سرخ را از جا کندند ای مردم به فریادم برسید ای نسلهای آینده فریدون زیبایم به خون آغشته شد آذربایجان را ماتم سرا...
-
۱۸تیر ۱۳۸۷
دوشنبه 17 تیر 1387 19:39
تاریخ:۱۸ تیر ۱۳۷۸ تو از سکوت اگر به خشم میرسی سکوت کن همین
-
خنده و فراموشی
دوشنبه 10 تیر 1387 23:20
این متن رو از کتاب خنده و فراموشی میلان کوندرا انتخاب کردم. راستش نزدیکی عجیبی داشت به کاری که الان دارم انجام میدم!! فقط یک تغییر کوچک در یک واژه دادم و ... خیلی تعجب کردم. خودتون بخونید : آدمی که کتاب (وبلاگ) می نویسد یا همه چیز است (دنیایی مجرد برای خودش و برای همه) یا هیچ و چون هرگز همه چیز به هیچ کس داده نمی شود...
-
تو... فقط یک زن
سهشنبه 4 تیر 1387 16:27
روزت مبارک زن شاید امروز ضجه نزنی زیر ضربه های تازیانه شاید امروز بتوانی حضانت فرزندت را از همسر معتادت بگیری شاید امروز به تو هم اجازه طلاق دادن دادند نه طلاق گرفتن! شاید امروز شهادتت در دادگاه کامل حساب شود نه نصفه شاید امروز اگر بمیری هم ارزش پسرک ۲ ساله ات ارزش داشته باشی شاید امروز بدون شوهر هم اجازه سفر و اقامت...
-
قیزیل گولو قوپاتیلار آی اللر
جمعه 31 خرداد 1387 14:37
یکی بود یکی نبود (بیر گون واریدی بیر گون یوخیدی) لب این آب کبود (ماوی سویون قیراغیندا) گل سرخی روییده بود (بیر گول بیتمیشدی) درشت ، (ایری) زیبا ، (گوزل) پر پر. (دولی یاپراق) باد آمد (بیر یل اسدی) باران آمد (یاغیش یاغدی) بوران شد (بوران اولدی) توفان شد (طوفان اولدی) گل سرخ از جا کنده شد (قوپدی قیزیل مخملی گول) گلبرگهاش...
-
فرشتگان معصوم (اطلاعیه شماره ۲)
سهشنبه 28 خرداد 1387 02:55
نقل قول از سایت خاطرات یک خبرنگار بیست و پنجم اردیبهشت امسال وقتی برای نخستین بار تصاویر غمناک کودکان مرودشتی را منتشر کردم ُ هرگز تصور نمی کردم این همه مورد حمایت هموطنان عزیز قرار بگیرد ... به عبارتی ۱۰۰ کامنت همدردی و اعلام آمادگی کمک در سایت و ۴۶ پیغام مشابه در وبلاگ . همه خواهان اعلام شماره حساب برای واریز کمک...
-
باخیجی
دوشنبه 20 خرداد 1387 22:19
یادداشت: با تشکر از دوستان عزیزی که زحمت کشیدند و نظر دادند سعی کردم جوابی در پاسخ به نظراتتون در این بخش قرار بدم. دوست داشتید میتونید بخش نظرات رو ببینید . چند روز پیش که در انتظار یکی از دوستانم گوشه خیابون کاشته شده بودم و مثل همیشه داشتم مردم رو دید میزدم. یه زن چادری تقریبا جوون با عجله و با کمی تردید بهم نزدیک...
-
تو خود حدیث مفصل بخوان از این معنی
سهشنبه 14 خرداد 1387 14:41
دامون: کلیه این احادیث از کتاب چهل حدیث در احکام بانوان, نوشته محمد شاکر الشریف, ترجمه اسحاق ابن عبدالله دبیری العوضی عینا نقل قول شده است, بنابراین هیچ گونه مسوولیتی در قبال صحت و سقم احادیث و ترجمه فارسی آنها بر عهده اینجانب نمی باشد....
-
مرگ و زندگی یا زندگی و مرگ؟؟!
شنبه 11 خرداد 1387 16:31
کسی که این متن رو نوشته و این عکس رو گرفته من نیستم. عقاب من, گاهی وقتها که اینطوری ساده و پر از یه اشتیاق مرموز از مرگ حرف میزنی وحشت از دست دادنت همه زندگیمو پر میکنه. خوب میدونی که زندگی من با تارهای نامرئی به زندگی تو گره خورده. من حتی تا اونور مرزهای جاودانگی هم باهات میام. فقط تنهام نذار. هیچ وقت. هیچ وقت. هیچ...
-
مرزهای ممنوعه (۴)
پنجشنبه 2 خرداد 1387 01:29
فرهنگ کلمات نامفهوم رابطه جنسی (ادامه) من عادی یا عامی (معامله جنسی یا وظیفه جنسی؟!) من عادی طیف گسترده ای از مردم را شامل می شود که اکثریت جامعه ما را تشکیل میدهند. باورهای من عادی ترکیبی است از اعتقادات مذهبی و مجموعه ای از سنتهای حاکم بر اجتماع دربرگیرنده هر فرد که بسته به موقعیت, یکی از این دو فاکتور بر دیگری...