پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

چاله ها و چاهها

تا مدتی که نمی دونم چقدره نمی نویسم

همین


نظرات 12 + ارسال نظر
داش آکل سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 01:04 ق.ظ

:-؟
امیدوارم همه چیز روبه راه باشد... :]
http://playcast.ru/uploads/2008/03/24/521294.mp3
این هم برگه سبزی تحفه ی درویش:دی
این نیز:
http://playcast.ru/uploads/2009/03/20/886331.mp3

رخصت

فریده سه‌شنبه 3 آذر 1388 ساعت 09:15 ب.ظ

عصبانی هستی!با اینکه دنیای مجازیه ولی از عصبانیتت میترسم.امیدوارم اتفاق بدی نیفتاده باشه.
تمومش نکن خب؟؟

طفل عشق چهارشنبه 4 آذر 1388 ساعت 11:15 ق.ظ http://www.epika.blogfa.com

سلام رفیق بیا با مطلبی با عنوان قوانین معنوی اک به روزم منتظرم....برکت

پرویز پنج‌شنبه 5 آذر 1388 ساعت 07:50 ق.ظ

مگه دست خودته؟

خاطره پنج‌شنبه 5 آذر 1388 ساعت 10:52 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

کار خوبی نمیکنی!
دعوا میکنم ها!
از من یاد بگیر با این بی اینترنتی وبلاگم رو ترک نمیکنم
اگر حال خوبی نداری تنها برای خودت بنویس
نه اینجا جای دیگر
نوشتن بهتره

مهدی هومن شنبه 14 آذر 1388 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.sherepaqrsi.persianblog.ir

گاهی اوقات آدم مجبور میشه که بره . قابل درکه
موفق باشی و سبز
مثل سیب

یه نفر چهارشنبه 18 آذر 1388 ساعت 10:08 ب.ظ

سالگرد اعترافات سرنوشت ساز عمیقتون رو خدمت شما و همه اعتراف کنندگان و اعتراف شنوندگان و اعتراف بینندگان تبریک و تسلیت عرض میکنم
اعترافات عالی برقرار

ترلان پنج‌شنبه 26 آذر 1388 ساعت 01:06 ب.ظ http://apaptosis.blogfa.com

چرا....؟چاه به چاه میشم چاله به چاله؟؟؟

یه نفر دوشنبه 30 آذر 1388 ساعت 03:22 ب.ظ

یلدا آمد.
یلدا مثل هر سال آمد
یلدا با اسب زیر باران آمد.

شیدرخ سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام دامون عزیزم.. امروز بالاخره یادم موند که بیام و متن قبلی و نظرات رو بخونم! چیزهای زیادی در سر داشتم تا اینکه به آخر رسیدم با دیدن خواستت به سکوت، سکوت کردم! حرف نوید درست بود شک در اومدن از چاله و گرفتاری در چاهه اما بودن در چاه بهتر از بودن در چاله های پی در پی همگانیست! چاله ها رو وقتی درونش میوفتی بلند میشی خودت رو می تکونی و یه نگاه به دور و بر میکنی و راهت رو ادامه میدی به چیزی هم فکر نمی کنی ... اما وقتی میوفتی تو چاه و میبینی تو مخمصه افتادی اون زمانه که تازه شروع به فکر کردن میکنی! تازه درگیر افکار میشی ، درگیر اینکه چطور از این چاه خارج بشی ، تازه می اندیشی! اندیشه ای که یه چاله در تو پدید نمیاره... یا انسان در اون چاه ماندگار میشه و یا راهی برای رهایی میابه و یا نجات بخشی به سراغش میاد! شک لازمه ، شک گذرگاه خوبیه تنها توقف گاه خوبی نیست! چون ماندن در یک شک مردن در یک چاهه! اما گریز از تعداد بیشمار این چاهها تنها انسان بی هویت رو به بار میاره که به دنبال سیل عظیم انسانهای اینگونه در حرکته! تنها کسی که در چاه میوفته هویت و جایگاه تفکر شخصی خود رو میشناسه... پس چه بهتر که همیشه در حال یافتن راههای خروج از چاهی باشیم تا درگیر چاله های بی اهمیت یا راه صاف... شکها جزوی از زندگی هر انسان دارای تفکریه.. و هر دومون خوب میدونیم که نوید جزو انسانهایست که خودش جزو کسانیه که هرگز نمی تونه از چاهها گریز کنه وگرنه نویدی که میشناسم نبود ! وقتی که نام نوید میاد یه طنین شخصی با هویت و تفکر مستقل تداعی میشه که به هنرمند بودن و زیبایی تفکرش ایمان دارم... چاله از آدم این رو نمیسازه!;) دوستتون دارم و مشتاقانه منتظر نوشته هاتم عزیزم، منتظر دریچه ای برای تفکر و پیشرفت... همیشه شاد و پوینده باشی...

شیدرخ عزیزم
مرسی بابت نوشته های مثل همیشه زیبا و تامل برانگیزت
راستش دو و سه بار خوندم چیزی رو که نوشته بودی
حق داری. کسی که از چاهها اجتناب میکنه آخرش در چنگ روزمرگی اسیر میشه و توی شاهراه زندگی گیر میکنه. شاهراهی که میلیاردها بار ژیموده شده. حتی چاله ای هم توش نمونده چه برسه به چاه!
اما سخته. اجتناب نکردن از چاهها سخته. شهامت رودررو شدن با چالشهای به این بزرگی و اعتماد به خودت برای گذر کردن از اونها. برای به قول تو بیرون اومدن از چاههای شک و تردید. خیلی سخته. مثل همون راه رفتن روی لبه پرتگاه میمونه که یه بار حرفش رو زدیم. یادت که هست؟...
در مورد نوید هم اگه اینارو که در باره اش نوشتی می خوند میدونی که چی میگفت؟!!! ;)
مرسی عزیزم بابت اومدنت. به روز کردن این وبلاگ رو گذاشتم برای روزی که اون اتفاقی که باید بیافته می افته! همون اتفاقی که باید بیافته و مشتاقانه منتظرشم...میدونی که منظورم چیه!...

فریده پنج‌شنبه 3 دی 1388 ساعت 05:10 ب.ظ

یا حسین مظلوم!

دختر بهار یکشنبه 6 دی 1388 ساعت 07:12 ب.ظ

سلامممم
بیا ببین چیکار کردم! من بالاخره نوشتم!
اونم درست توی روزهایی که تو نمی خوای بنویسی! فکر می کنی منو تو داریم شیفتی کار می کنیم؟
امیدوارم به زودی به اون نتیجه خوبی که می خوای برسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد