پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

مرزهای ممنوعه(۱)

رابطه جنسی مساله ای فردی یا اجتماعی؟!

حتی نوشتن و حرف زدن در این مورد برای خیلی ها امری زننده است! تابوی رابطه جنسی تا وقتی شکسته نشده به سرکوب و اهانت منتهی میشه و اگر شکسته بشه در جامعه ای مثل جامعه ما نمیشه پیش بینی کرد که به کجاها میکشه!

خیلی حرفها میشه در مورد این مساله زد اما چیزی که برای من جالبه اینه که چرا این مساله به نظر من تا حد زیادی شخصی به یک پدیده اجتماعی- سنتی- دینی تبدیل شده؟ و این تبدیل به سود چه کسانیه؟
کتاب 1984 اورول به یادم میاد. جامعه ای که رابطه جنسی فقط در چارچوب ازدواجهای صرفا حزبی مجازه و با یک برنامه تبلیغاتی بزرگ تلاش میشه که این رابطه رو به عنوان "وظیفه ما نسبت به حزب" مطرح کنند. جملات جولیا در کتاب همه چیز رو روشن و بی پرده بیان میکنه:

" به هنگام هماغوشی نیرو مصرف میکنی و پس از آن احساس خوشحالی میکنی و ککت برای هیچ چیز نمیگزد. آنها نمی توانند چنین چیزی را تحمل کنند. از تو میخواهند که در تمام احوال سرشار از نیرو باشی. تمام این هلهله ها و قدم روها و پرچم تکان دادن ها جز نیروی شهوی فروکوفته نیست. اگر در درون خوشحال باشی چه دلیل دارد که درباره (ناظر کبیر) و (برنامه سه ساله) و مراسم (دو دقیقه نفرت) و دیگر کوفت و زهرمار ها (مثل ولا.. فق..، انرژی هسته ای، مردم مظلوم فلسطین...) دچار نفرت شوی... بین عفاف و همرنگی سیاسی پیوندی مستقیم و نزدیک برقرار است..."

به نظر من میشه یک جمله دیگه هم به آخر این پاراگراف اضافه کرد:

بین عفاف و جهالت هم یک رابطه مستقیم برقراره

هیچ فکر کردید چرا بیشترین حساسیت نسبت به این مساله در اسلامه نه در دینهای دیگه؟

هیچ فکر کردید چرا کشورهای درگیر ناامنی و آشوب سیاسی- اجتماعی بیشتر درگیر این مسایل هستند تا کشورهای مرفه و در آرامش؟

هیچ فکر کردید چرا رابطه جنسی در جوامع سنتی با تعصبهای تند و کورکورانه بیشتر از سایر جاها سرکوب میشه؟

اگه تا به حال راجع به این مسایل فکر نکردید شاید دیگه وقتشه که این کار رو بکنید

بدون خودسانسوری، بدون ترس، بدون شرم

نظرات 8 + ارسال نظر
خاطره شنبه 15 دی 1386 ساعت 08:59 ق.ظ http://khaterehkh.blogsky.com

سلام
فکر میکنم بیشتر از اینکه در دین ما باشه در فرهنگ ماست
در ضمن در همه دین ها هست خیلی هم کمتر از دین اسلام نیست
این تفاوت در فرهنگ ما و کشور های دیگه هست
که بعضی هاش خوبه بعضی هاش هم خوب نیست

someone شنبه 15 دی 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

سلام
واقعا این تابو ها چه جوری و توسط چه کسانی ساخته می شه ؟؟
مگه ما نسلی نیستیم که داریم این فرهنگ را به دوش می کشیم .. پس بهتره اون را سبک تر کنیم و بارهای اضافی را از توش خالی کنیم ..
باید شروع کرد .. من مادر خواهم شد و به فرزندم واقعیتهای ملموس را یاد خواهم داد و اگر هر دختر و پسر امروزی و مادر و پدر آینده به این باور برسند که هر چیزی را در جهت درست با برداشت مثبت آموزش بدن آینده هیچ اتفاق بدی نمی یفته و این تشنگی کاذب جوانهای امروز را در این موارد نخواهیم داشت ..
این نظر شخصی من هست و می تونه همراه انتقاد باشه .
به نظر من نمی شه قبول کرد چون بارها در قران می بینیم که به این روابط اشاره شده پس اگر نباید ازش حرفی زد خدا خودش از همه آگاه تر هست در این زمینه ..
خدا می خئاد که همه بنده هاش فران را بخونن ..
خوب پس این قسمت را بارها آورده برای آگاهی ...
سن و سال نمی شناسه ...
به نظر من باید دست از بی اطلاعی کشید و در دنیای جدید واضح روشن و بدون ابهام حرف زد ..

موفق باشی

سیاوش شنبه 15 دی 1386 ساعت 01:08 ب.ظ http://nabsh.blogsky.com

درود بر تو دامون .. متن و انتخاب بسیار به جا و زیبا و شیوایی بود و چه اشاره ی دقیق و زیباتری به ارتباط عفت و جهالت و همرنگی سیاسی .. خیلی برام جالب بود و ممنونم .. چندی پیش در وبلاگ یاهو ۳۶۰ یکی از دوستان بحثی در مورد حجاب در گرفت که من در آخر بحث شرکت کردم و ۴ نظر طولانی گذاشتم . نگاه و نظرم رو که تا حدی و از زاویه ای به این متنت می خوره بخون اگه وقت کردی ! لینکش رو این پایین میزارم . در مورد متنم هم نمی دونم فکر نمی کنم ! شاید در ارتباط با باورها و تجربه های پنهان گذشته ام بوده ! نمی دونم .
http://blog.360.yahoo.com/blog-jxxaW4w8crJCuDykgGJU?p=91#comments
البته نظرات من در صفحه ی دومه ... اگه نتونستی بگیری بگو خود متن رو بذارم اینجا ...

تایماز شنبه 15 دی 1386 ساعت 02:43 ب.ظ

چه عجب!! بالاخرهبه روز شدی
کامنت این پست رو بعدا برات میذارم. چته؟ چرا نیستی؟

تایماز شنبه 15 دی 1386 ساعت 10:21 ب.ظ

خب خب خب!!! حرفای تازه میشنویم
انتخابت فوق العاده هوشمندانه بود دامون! یه کارای بدی میکنی بعضی وقتا و اونم اینه که آدمو مجبور میکنی بره کتابایی رو که پنج شیش سال پیش خونده رو دوباره ورق بزنه!!!
من با دومیش بیشتر موافقم. ولی از یه چیزی هم میترسم.
ما همیشه مصرف کننده بودیم. غذا و تکنولوژی و فکر و ایدوئولوژی و .......
و چون همیشه مصرف کننده بودیم ار فرایند تولید این افکار بی خبریم. این افکار برای جوامعی مثل جوامع ما یعنی بی بندوباری مطلق! چیزی که الان داریم به شکل پنهانش میبینیم.
اما هیچ راه گریزی هم نیس. برای پیشرفت باید این مسیرو طی کنیم و متاسفانه دوره این گذار به سوی پیشرفت با زهم در زمان ما اتفاق خواهد افتاد!!!!
ما یه نسل سوخته ایم. نسلی که نه جوونی دید و نه آینده روشنی میشه براش تصور کرد. مگه اینکه ........ مگه اینکه........ آقا بیاد D: (;

کاپیتان شنبه 15 دی 1386 ساعت 11:23 ب.ظ

تا ب هحال فکر نکردم :دی
حالا میخوام فکر کنم ...

دختربهار یکشنبه 16 دی 1386 ساعت 12:12 ق.ظ

جالب نوشتی. . .

مهدی هومن دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.shereparsi.persianblog.ir

در موردش فکر کردم . به این نتیجه رسیدم که وقتی دولتمردان یه جامعه نمی تونن خواسته های به حق یک جامعه رو برآورده کنند یا به دلیلی نمی خوان که برآورده کنند و جامعه به انفجار اجتماعی میرسه . ذهن مردم رو به چیزهای کوچک جلب می کنند . چیزهای کوچک رو بزرگ جلوه می دن تا اون چیزهای بزرگ از ذهن مردم دور شه . مثال خوب اون موارد همین گشت های ارشاد هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد