بریدا- 5
افرادی هستند که به خطاهاشان عادت می کنند و پس از مدتی همین خطاها را با سجایای اخلاقی اشتباه می گیرند و آن موقع برای تغییر زندگی بسیار دیر شده است.
بسیاری ترجیح می دهند تمام زندگیشان را به ویران سازی راههایی بگذرانند که به آنها علاقه ای ندارند در حالی که می توانند در تنها راهی گام بردارند که می تواند آنها را به مقصد برساند
پ.ن: وقت کردید سری هم به نیروانا (وبلاگ دیگر من!)بزنین. شاید مطالبش براتون جالب باشه. البته شاید!!!
معنای زنده بودن من ،با تو بودن است
نزدیک ، دور
سیر ، گرسنه
رها ، اسیر
دلتنگ ، شاد
آن لحظه ای که بی توسر آید مرا مباد.
در راه سر فرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی است.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو،همیشه باتو،زیستن.
موفق باشی دوست گلم
دامون عزیز سلام .. باز هم سپاس از نظرات محکم و چالش بر انگیزت .. راستش این موضوع زمان و پیچ و خم های زیادی رو در ذهن من طی کرده و بعید هم نیست اشتباه باشه ولی در مورد مشخص در زمان مشخص آدم به نتایجی می رسه که گفتن و تشریح همه ی وجوه پنهان اون ممکن نیست .. اون هم در یک متن کوتاه آن هم در وبلاگ ! در مورد سئوالهایت باید عرض کنم برای من بعضی هاشون باور کن به تکرار و گاه انزجار می رسه ... من همیشه از چارچوب و دیوار فرار می کردم .. بعضی چیزها به طور آموزشی و ذهنی به صورت تابو در اومده اند که در ذهنمون اصلاْ توان نقد و نگاه چپ کردن بهش رو نداریم .. با بعضی چیزها هم عادت کردیم و هیچ لذتی ازش نمی بریم و بود و نبودش علی السویه ست و همه ی اینها یا مسائل زیست بیولوژیک تن ماست یا مسائلی نقد نا شده از کودکی مان که از اونها مثال زدی و تغییر نگرش و سطح یک پدیده ای مثل روابط مختار و عاقلانه و بالغانه و انتخابی حوزه ی تعاملات بین فردی مون به این سطح و این زاویه ی دید یک دروغ بزرگ و کاری نشدنی برای کسی ست که خیلی وقته که نمی تونه به آزادی فکر نکنه و خیلی وقته که تابو ها و سنت ها رو شکونده و دور ریخته ! نه اینکه الزاماْ کار خوبی کرده باشه . من توان چنین نقش بازی کردن و گفتن چنین دروغی و خریدن رنجی این چنین ( عین خانواده ای که همیشه سرکوبگر و مزاحم و مداخله جو و دست و پا گیر بوده ) رو ندارم .. کار سختی ست .. شاید بهتر از این دختر به عمرم هم نبینم ولی باز هم نظر به مسائل دیگری نیز در خودم که هر کدام به تنهایی نقش بازی می کنند در این دوری برای همیشه از هر آدمی مثل توان و تمایل شدید و عجیبم به خود تخریبی و فرار از چارچوبها ! ترجیح می دهم این رنج رو به جان بخرم ولی ...
در هر صورت سپاس از نظر و سئوالات همیشه متفاوت و تفکر بر انگیزت .. در مورد قلب هم مخالفم دامون عزیز .. من خیلی علمی به پدیده ها نگاه می کنم قلب و احساس و چنین مفاهیمی اکثراْ اشتباه می کنند چون بر مبنای همان مرکز اصلی تصمیم گیری یعنی سلسله اعصاب مرکزی انسان عمل می کنند که آن هم تحت تأثیر نیازها و تحریکات لحظه ایه !! باور کن حاضرم شرط ببندم خیلی از چنین تصمیم گیری هایی در مورد خیلی از آدمها تحت تنش ها و التهابات و نیازها و کشش های جنسی آدمهاست که هزار و یک تجلیات معنوی و عرفانی و مقدس به خودش می گیره امان از این توان حیرت آور ذهن در پنهان کردن ریشه ها و دادن اشکال و توجیهات و تفسیرهای مقدس .. اوه چقدر حرف ! دیدی من پر حرف ترم !!
سلام
دامون عزیز
اینجا وبلاگ دوست عزیزیست که من از خواندن نوشته هایش همیشه لذت می برم.
.
.
.
تنها راه؟
فقط یک راه؟ امیدوارم اینطور نباشه یا لا اقل اون برداشتی که من از این جمله کردم نباشه.
سلام دامون عزیز.خوب هستین.با تشکر از زحمات شما بزرگوار در راه عشق و حقیقت.به وبلاگ من اومدین و گفتین یه سر بزنم. از آشنائیتون خوشحالم و خوشحالتر میشم بتونیم با هم تماس داشته باشیم.من ریکی هم کار میکنم کاری باشه در خدمتم.شماره من ۰۹۱۲۶۱۶۸۹۶۳
همواره شاد و در پناه حق و نور الهی باشید.منتظرم: بهروز
سلام دوست عزیزم
امیدوارم که حالت خوب باشه
من یه مدت خیلی کم میومدم و نشد که برات کامنت بزارم
این مطلبت هم مثل همه مطالبت عالی بود
من هم آپ کردم خوشحال میشم ببینمت
قبول؟هه ببخشید وقت ندارم درست حسابی مطلبتو بخونم از این وضع که در بیام.....اپ کردم