پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

دفتر خاطرات

بعد از یک غیبت طولانی

دوباره سلام

امروز داشتم دفتر خاطراتم رو دید میزدم. خیلی وقت میشه که چیزی توش ننوشتم. از تابستون سال 76 توش نوشته دارم!! الان که دوباره دارم میخونمشون به بعضی جاهاش که میرسم از خنده روده بر میشم. آخ که چه قدر قشنگ بچه بودم! بعضی چیزایی هم که توش نوشتم برام خیلی جالبه. یه پست از این چرت و پرتهای تراوش کرده از مغم رو اینجا میزارم اگه خوشم اومد و خوشتون اومد ادامش میدم تا... تا ....

 

سیر تکاملی دامون از تابستان 76 تا حالا!!!

 

دوشنبه   9/4/76

یه روز معمولی دیگه. دیر از خواب پاشدن و دیر صبونه خوردن. باید فکری برای این صبحهای تابستون بکنم (می بینین از بچگی تنبل تشریف داشتم!! )

 

12/4/76

... چرا باید اینطور باشه که یه گوشه دنیا همه چیز داشته باشند و گوشه دیگه در آرزوی کوچکترین مسایل عادی شده برای اونها باشن؟!! برا همینه که ما نمی تونیم به مسایل بزرگ فکر کنیم چون نیازهای کوچکمون براورده نشده.... (از بچگی مخم کار میکرده!! اینو اون شبی نوشتم که رفته بودم خونه دوست خانوادگیمون که اون موقع ماهواره داشتن (10سال پیش بوده ها!!!) فیلم تماشا کرده بودم)

 

جمعه 25/7/76

اینم گزارش فوتبال ایران و چین!!!:

... مسابقه زیبا و پرگلی بود. ایران 4تا گل زد. اولی رو منصوریان، دومی مدیرروستا، سومی دائی (یاشاسین دائی!!) و آخری رو هم باقری (ایضا برای باقری!!) یه گلم چینیها زدن (بچه ها یادتونه این بازی برا کدوم مسابقات بوده؟) تنها قسمت ناخوشایند ماجرا اینه که موقع اذان که میشه اذانو تو استودیو پخش میکنن و گزارشگرا در طول اذان اصلا صحبت نمیکنن البته بازم جای شکرش باقیه چون قبلا موقع اذان فوتبال رو قطع میکردن!! (یادتونه دیگه؟ آره همیشه یه چیزی پیدا میکنیم که بگیم خدا رو شکر بازم جای شکرش باقیه که...)

......

نمیدونم ادامه دارد یانه!!!

در ضمن نیروانا هم آپدیت شده! دوست داشتین یه سری بزنین

حرفهای شما

بریدا- حرفهای شما

 

همونطور که گفته بودم آخرین پست بریدا حرفهای خود شماست راجع به این کتاب که لطف کردید و در بخش نظرات نوشتین. متشکرم از اظهار لطف همتون

 

توت کوچولو (سحر عزیز)

مطلبت خیلی قشنگ بود دامون جون جووووووونم! من این کتاب رو نخوندم باید برم بخونمش حتما!!
خوشم اومد!!

 

خاطره (که خیلی وقته نیست!!!)

از آخرین دفعه ای که بریدا رو خوندم خیلی میگذره
اما هوس کردم دوباره بخونم

 

دختر بهار (که همیشه منو با مهربونیهاش شرمنده میکنه)

این کتاب را خیلی دوست داشتم. به امانت به عزیزی دادمش که او را هم خیلی دوست داشتم. دیگر آن عزیز را ندیدم و کتاب بریدای من هم دیگر دوباره به دستم نرسید. حتما دوباره آنرا خواهم خرید.
چون کتاب را ندارم نمی توانم جملات را دقیق بنویسیم. اما جایی نامزد بریدا درباره ستارگان حرف می زند (و اینکه بسیاری ستارگان که سالهاست  خاموش شده اند را ما با نورهایی که قبلا از خود ساطع کرده اند می بینیم و ستارگانی که وجود دارند ولی هنوز نورشان به چشم ما نرسیده را نمی بینیم.) من خیلی دوست داشتم.

 

مهندس تایماز!! (اسم که ننوشته بودی! درست حدس زدم؟!)

چند روز پیش داشتم ایمیلهایی رو که برای یه دوست نوشته بودم میخوندم. وقتی این پستت رو دیدم یاد یه جمله که توی اون ایمیلها نوشته بودم افتادم. نوشته بودم : ..... از این هم بدم میاد. یه جور متفاوت نشون دادن خود از راه نسبت دادن یه صفت نه چندان خوب به خودمون ........  من خودم یه پا بریدا هستم بدون اینکه بدونم این بریدا اسم کتابه یا اسم نویسنده کتاب !!!
واقعا ما چرا اینقدر سرگشته و متوهم شدیم؟ چرا همه دوست دارن خودشون رو طوری نشون بدن که جامعه سنتی ما اون رو بد میدونستن؟ این بحث خیلی مفصله و باید یه روز یه پنبه اساسی از این موضوع بزنم.

 

سحر (Someone) با نظرات و حرفهای قشنگش
گزیده کاملی بود ..
دیگه کتاب را نمی خواد بخونم ...

 

و اما نازنین...

رفتم دنبال کتاب بریدا توی کتابخونم گشتم پیداش نکردم و به خودم و شلوغی اتاقم لعنت فرستادم دو سالی میشه که خوندمش اما بعضی جاهاشو که یادم مونده میگم:اونجایی که بریدا به کارت ها خیره میشد و هیچ نتیجه ای نمیگرفت و وقتی نتیجه گرفت که حواسش به جای دیگه ای پرت شد...میدونی؟وقتی که ما ذهنمونو فقط حول یک محور میچرخونیم باعث میشه که توی اون موضوع نتیجه ای نگیریم حداقل من یکی که این موردو تجربه داشتم....و یه قسمت اخر رو هم که تیکه رمانسی بود دوست داشتم.....اونجایی که بریدا برمیگرده پیش لارنس(لارنس بود اسمش اون استاد فیزیکه؟؟)
دامون عزیز یه پیشنهاد :حالا که بحث بریدا رو بستی میشه توی وبلاگت هر دفعه کسی کتابی رو بگه یا خودت پیشنهاد بدی همگی بخونیمش بعد بیایم نظرمونو راجع به اون کتاب بگیم؟

 

پ.ن: اگه کسی پیشنهادی داره توی نظرات بذاره. البته نازنین یه سری فکرای دیگه هم برای این بحث کتابخونی داره که به زودی خودش بهتون اطلاع میده!! فعلا منتظر باشیم!!!