چند ماه پیش قسم خوردم که تا وقتی روزی مثل امروز نرسیده دیگه اینجا هیچی ننویسم!
خوشحالم که به قولی که به خودم دادم عمل نکردم و نوشتم!
امروز که اون روز رسیده یکی از بهترین دوستانم دیگه کنارم نیست. دوستی که نبودش رو الان٬ الانی که اینجام بیشتر حس میکنم.
پرویز عزیزم ممنونم که تشویقم کردی که قولم رو بشکنم.
همیشه می گفتی من مطمئنم تو می آیی. ای کاش امروز بودی...ای کاش...
تو عاشق زندگی بودی. منم میخوام از امروز عاشق زندگی باشم و هر لحظه عمرم رو زندگی کنم و لذت ببرم.
اینکه اینجام حس خوبیه
ممنونم از خودم که آرزو کردم و تلاش کردم و موفق شدم :)
هر روز میومدم اما مطلب جدیدی ننوشته بودی
خوشحال شدم دیدم یه مطلب جدید اینجاست.
(-:
مرسی دختر بهار عزیزم
راستی...همیشه شعبان یه بارم.... ;) :D
بگو بگو چی کار کردی اینهمه خوشحالی؟؟
یه کاری که برام خیلی مهم بود فریده جان
کاری که باور نداشتم بتونم انجامش بدم اما دقیقا وقتی باورش کردم و واقعا و از ته دل خواستم اتفاق افتاد....
:)
خوشحال شدم که دیدم دوباره اینجا مطلب نوشتی . راستی شما کجایی ؟ امیدوارم قابل گفتن باشه
مرسی هومن جان
جای دوری نرفتم...همشهری شما شدم :)
عجیبه من جای شما نیستم و شرایط شما رو ندارم . اما فکر می کنم اگه من اهل یه جای زیبا مثل آذربایجان بودم هیچوقت از اونجا به جای دیگه اونم تهران نمی رفتم . فکر می کنم با یک سال زندگی تو تهران معنی تحقیر اجتماعی رو مثل ساکنین تهران درک کنی .
هومن جان من با نظرت کاملا موافقم اما گاهی وقتها آدمها به جایی می رسند که زیبایی دیگه ارضاشون نمیکنه. آرامش براشون همه چیز نیست. محیط امن خانواده بهترین گزینه شون برای ادامه زندگی نیست و...
میدونی تو چنین شرایطی باید انتخاب کنی و من انتخاب کردم! میدونم شرایط زندگی در اینجا رو و الانم دارم لمسش میکنم اما دلایل دیگه ای دارم که این شرایط رو برام قابل تحمل که هیچی حتی لذت بخش میکنه!
همین بسیار خوب است
حس خوب داشتن
just :D
به قول شاعر بزرگ چووووووم
اومدم به قولم عمل کنم و خوانندگانت رو ببرم آقا یا خانوم محترم.
راستی آقایی یا خانوم، محترم؟
نه که نمی دونی آخه!!!! ;)
سلام! بسیار اشعار خوب داشتی