پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

مرزهای ممنوعه (۳)

مطالب مرزهای ممنوعه را در جواب به سوالات مطرح شده در وبلاگ یکی از دوستان مینویسم. سوالاتی که شاید یکی از عمیقترین زخمهای جامعه مان را نشتر میزند.

 

1.       شما (منظور از شما در همه سوالات جنس مونث است) چه حسی نسبت به بدست آوردن تجربه ی جنسی در خارج از چهارچوب ازدواج دارید؟ برادر ، پدر و دوستان مرد شما چه حسی نسبت به ، به دست آوردن تجربه ی جنسی خارج از چهارچوب ازدواج برای خودشان دارند ؟

 

فرهنگ کلمات نامفهوم

رابطه جنسی

"من"، در این سوال طیف گسترده ای از مردم را شامل میشود که برای هرکدام رابطه جنسی به گونه ای کاملا متفاوت با گروه دیگر تعبیر میگردد. با کم و بیش شناختی که از دختران سرزمینم دارم "من" مورد نظر این سوالات را به چندین شاخه تقسیم بندی میکنم. هیچ تضمین صد در صدی نیست که تمام افراد متعلق به یک رده اجتماعی خاص در یک گروه طبقه بندی شوند. من اینجا قصد توهین به هیچ صنف و هیچ عقیده ای را ندارم. چیزهایی که مینویسم برآمده از حرفها، نظرات، عقاید و اعتقادات دوستان و اطرافیانم هست که متعلق به اقشار مختلف جامعه اند و البته در این کلی گویی همیشه استثناها از قلم می افتند.

من متعصب یا من مذهبی:

احساساتم را از 4 سالگی در هزارتوی جادر رنگی و مشکی،  جوراب ضخیم،  دستکش سیاه، مقنعه چانه دار و ... پنهان میکنند. زندگی برای من در ترس دائمی از گناه خلاصه میشود و تلاش برای زدودن آثار آن از روح و جسمم. رابطه جنسی برای من چیز کثیفی است کلا! که بعد از ازدواج در راستای خدمت به شوهر چیزی در ردیف خانه داری و کهنه شوری قرار میگیرد. اما قبل از آن حتی فکر کردن به آن نیز شرم آور است. گناه است. جرم است. اما من کثیف هیچ وقت از دست این وسوسه شرم آلود خلاصی ندارم. تصویر گناه همیشه با من است. وقتی توی خانه از پسر عمو کیپ رو گرفته ام، زمانی که در دانشگاه از دور شاهد خنده و صحبت همجنسانم با همکلاسیهای پسرم هستم. وقتی در خیابان با مردی خوشچهره روبرو میشوم. هنگام خواب زمانی که ذهن بیمارم تمام تصاویر روزانه را در برابرم برهنه تر و شرم آورتر نمایش میدهد و من را وادار به انجام عملی شرم آور میکند... هر شب با خودم عهد میبندم که دیگر امشب نه! اما چه سود. چقدر کثیفم من! چقدر بیمارم من! چه مستحق عذاب الهیم من! ...

سرانجام چنین فردی با چنین طرز تفکری احتمالا به یک ازدواج تیپیک اسلامی و در نهایت به خدمت جنسی به همسر ختم میشود. خدمت نه رابطه! در خدمت هیچ لذتی نیست. شوری نیست، علاقه و کششی نیست. یک حرکت مکانیکی و اجباری. و یا من متعصب در یک انفجار روحی شدید به بی بند باری جنسی میرسد. تمام انرژی انباشته شده در طی سالها خودسانسوری در یک قلیان روحی به یک باره آزاد میشود و برای رهایی هرچه سریعتر ناگزیر نزدیک ترین راه را برمیگزیند. نزدیکترین راه همیشه بهترین راه نیست!...

ادامه دارد

پینوشت: هیچ تضمین صد در صدی وجود نداره برای درستی حرفهام. خودم اینو میدونم. و البته همیشه استثناها وجود داشته و دارند.  برای همین اگر اعتراضی هست یا حرف نگفته ای خواهش میکنم در قسمت نظرات مطرح کنید.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
وسوسه زنانه سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1387 ساعت 12:29 ق.ظ http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>
http://www.iranmaxim.blogsky.com
ثبت نام در جایزه 800 دلاری و 3000 دلاری
http://www.clickwoman.blogsky.com
وسوسه زنانه
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع
http://www.superbank.blogsky.com
بانک سوپر
http://www.zan-mard.blogsky.com
وسوسه رن و مرد
http://www.egpool.com/?ref=naghizadeh
ما با تبادل لوگو با سایت شما موافقیم در اولین فرصت لوگوی ما را در قالب سایت خود قرار دهید بعد برای ما پیام بگذلرید و لوگوی خود را معرفی کنید تا در سایت خود قرار دهیم
<a href='http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787'><img src='http://www.mi118.com/banner/b120x240.jpg' border=0 alt='mi118.com'></a>
http://www.mi118.com/Register.aspx?Ref=53787

تایماز سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1387 ساعت 10:32 ق.ظ

اول در مورد کامنتت:
نمیدونم چه داستانیه که این روزا همه روانشناس شدن!!! اینی که تو میگی شاید در مورد بعضی ها صدق که اما در مورد من هیچ وجه تصمیه ای نداره( تسمیه؟ یا تصمیه؟ :دی) عمد ترید دلیل شلوغی اتاقم مشترک بودنشه و اینکه همه منتظرن تا اون یکی اتاقو تمیز کنه !!!!! باز هم :دی
در ضمن من روانی نیستم که برای خودم یه شخصیت موهوم درست کنم! دیوونه خودتی!! اینبار خیلی :دی
و در مورد پستت:
سعی نکن مثل همون کاری که دکتر شریعتی توی مقاله دوست داشتن از عشق برتر است کرده برای اثبات حرفت یک جانبه نگاه کنی! خیلی ها رو میشناسم که مثل همون حالتی که تو گفتی رو داشتن اما بعد از ازدواج وافعا عاشقانه به اوج لذت رسیدن! و اصلا هم بحث خدمت به شوهر در میون نبوده! چیزایی که تو میگی در مورد بعضی پسرها هم صدق میکنه و اگه میخوای مقاله ت به واقعیت نزدیک شه سعی کن کاملا بی طرف و بدون جانبداری از یک حالت یا رفتار قضاوت کنی!
موفق باشی

تایماز عزیز
اگر دقت کنی اصلاح کردن برخی کلمات و جملات در نوشته ام نشون میده که تا حدودی با هات موافقم. من در این نوشتار سعی میکنم یک نمونه تیپیک از هر قشر اجتماعی خاص رو مثال بزنم و صد البته که استثناها در همه موارد وجود دارند. در فرهنگ دینی ما لذت همیشه مترادف با گناه آورده شده. حالا هر لذتی چه برسه به لذت جنسی و دیگه واقعا چه برسه به اوج لذت جنسی!! اگر در دستورات دینی دقت کنی اسم این رابطه رو در مورد زنان به عنوان "وظیفه زن نسبت به شوهر" و "برآورده کردن نیازهای جنسی همسر" عنوان کردند. من اسم دیگه ای رو به جز "خدمت جنسی" برای انجام وظیفه یا برآورده کردن نیاز برای این نوع عجیب از رابطه پیدا نکردم دوست من!
مساله دیگه اینکه بحث در اینجا بحث بعد ازدواج نیست بحث قبل اونه. به هر حال اگر چنین فردی با چنین طرز تفکری هیچ وقت ازدواج نکنه اونوقت تکلیفش چیه؟!!
و در آخر هم من در حقیقت دارم به بخش اول این سوال میپردازم چون صلاحیت اظهار نظر کردن در مورد بخش دومش رو ندارم! اما همینجا بهت پیشنهاد میکنم که اگر علاقمندی بخش دوم این سوال رو هم تو جواب بده! فکر میکنم اگر هم زمان پیش بریم بحث جالبی از آب در میاد

خلبان شکاری چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.parvazidigar.persianblog.ir

سلام دوست من ... خوشحالم که سایت مورد توجه شما و دیگر دوستان قرار گرفته....
به زودی به سایت تبدیل میشوم..

عقاب چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 08:01 ب.ظ

سلام دامون من
موافق م با حرفات
یعنی متاسفانه موافقم
سالهاست که تو این پارادوکس موندم که جنسیت رو قبل از ازدواج چیکار کنم؟
کنترل؟
سرکوب؟
مهار؟
رها؟
و آخر سر به این نتیجه رسیدم
به یه سوال؟
آیا میشه ما به جنسیت به چشم غذا خوردن و به ارضا شدن جنسی به چشم سیر شدن نگاه کنیم؟
ادما همیشه گرسنشون میشه
همونطور هم گرسنگی و سیری جنسی دارن
بگذریم بحث خودت:
در مورد دخترا تو جامعه ما اجحاف شده
البته اینم قبول دارم که طبیعت زن بودن ایجاب میکنه که کمتر این خصیصه رو از خودشون بروز بدن و ربطی هم به جامعه ما نداره
عمومیه
ولی تا چه حد؟
تا کی؟
توصیه میکنم یه شعر از اخوان رو بخونی
شعر درد زادن از کتاب ارغنون
امیدوارم که درک کنی دیلینگ دلینگتیم:ی

سوماپا چهارشنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 10:31 ب.ظ

به نظر من از نظر زنان درباره ی س .ک.س اعلام کردن بذار به عهده ی خودشون.

دوست شما جمعه 27 اردیبهشت 1387 ساعت 04:13 ق.ظ http://www.oxinads.com/?a=6118

با سلام خدمت شما دوست عزیز
با توجه به سایت زیبا و پر بازدیدی که دارید چرا اقدام به کسب درآمد از طریق وبلاگ خود نمیکنید.فقط کافیست در معتبرترین سایت کسب درآمد عضو شوید و از مزایای آن بهره مند شوید.برای این کار روی لینک زیر کلیک کنید:
http://www.oxinads.com/?a=6118
با تشکر از همراهی شما

مهدی هومن دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 01:04 ب.ظ http://www.shereparsi.persianblog.ir

مزرعه ممنوعه ۳ و ۴ رو خوندم و بسیار لذت بردم . نظرات بسیار جالبی بود . من هم موافقم که قید و بندهای دینی ، قومی باعث مشکلات زیادی در روابط جنسی بین مردها و زنها شده و ضرر و فشارهای روحی اون در جامعه ما بیشتر متوجه زنان هست و همین عامل باعث شده که به قول شما لذت جای خود رو به وظیفه بده . امیدوارم بتونم بقیه این مطالب مزرعه ممنوعه رو بخونم
در مورد داستانم هم از شما تشکر می کنم که می خونید . خوشحال می شم در مورد قسمتهای گنگ مورد نظر شما توضیح بدم . اگه لطف کنید و به من یادآوری کنید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد