پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

کویر

من معمولا از دوباره خوانی یه کتاب خوشم نمی یاد. اما این وسط چند تا استثنا وجود داره که کتاب "کویر" دکتر شریعتی یکی از اونهاست. حالا که این کتاب رو بعد 10 سال دوباره می خونم می فهمم که اون موقع هیچ چی ازش نفهمیده بودم و مطمئنم که 10 سال دیگه هم  موقع دوباره خوانی این کتاب بازم به همین نتیجه میرسم و این قصه سر دراز دارد.

به هر حال تصمیم گرفتم قسمتهایی از این کتاب رو اینجا بنویسم. امیدوارم تجدید خاطره ای بشه برای کسایی که خوندن و مشوقی برای بقیه که برن و بخونن

...

بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید، هرچند آنچه معنی جز رنج و پریشانی نباشد. اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل مکن.

و گناه!

آری، اما اگر گناه نباشد، طاعت را چگونه می توانی بدست آری؟

چه، انسان تنها فرشته ایست که دستش به خون آغشته است!

وانگهی کویر نه تنها نیستان من وماست، که نیستان ملت ما و روح ما و اندیشه و مذهب و ادب و زندگی ما و سرشت و سرگذشت ما همه است.

کویر! این تاریخی که در صورت جغرافیا ظاهر شده است!

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد