۱۵ روز برای خودت زندگی کن!!!
۹
دیروز
دلم پر بود
پر از دلتنگی
پر از خشم
پر از کینه
برا کسی که باید باشه و نیست
چیزی ننوشتم
یه قایق ساختم
و همه اینارو سپردم بهش
و قایق رو سپردم به....
امشب رفتم و سری بهش زدم
توی اقیانوس حوضمون غرق شده بود!!!
دیروز دلم پر از امید بود، پر از شوق او. او که باید می بود و نیست و نمی خواهد باشد. من هم چیزی ننوشتم. به یادش گلی کاشتم در باغ بزرگ...
هنگام غروب امروز رفتم و سری به او زدم: در گورستان باغچه حیاطمان دفن شده بود...
اندکی صبر سحر نزدیک است. . . از دیروز بگذر از فردا بگو.